گفته بودم قبلاً؟ گفته بودم آرزومه ده روز رمضان رو بیام مشهدت؟ گفته بودم.
همین که گفتم کافیه. تو می‌دونی و کافیه.
شاید هیچ‌وقت به این آرزو نرسم (این آرزو و خیلی آرزوهای دیگه که به تو بستگی داره.) اما همین که تو یه سر این آرزوها هستی، یعنی خودش اجابت. یعنی هیچی که نباشه، هیچیِ هیچی که نباشه، من چندتا جمله با تو حرف زدن رو که بُردم.

شاید هیچ‌وقت پای  سفره‌های افطار حرمت نشینم، سفره‌هایی که هرسال چشم میدوزم به عکساشون و تصور می‌کنم کسایی که کنار تو روزه‌شون رو بازمی‌کنن و هدیه‌شون چه راه کوتاهی داره تا به تو برسه،‌وقتی میگن «این روزۀ ناچیز  تقدیم تو».

اما تو رئوفی. تو رئوفی و فرقت با همه کسایی که من میشناسم همینه. اینه که نباید از تو ناامید شد. خدا رو چه دیدی. شاید یه سالی من پای این سفره‌ها نشستم و رو کردم بهت و گفتم. گفتم «دیدی من رو هم آوردی؟ »

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مسجدپنج تن آل عبا تکنولوژي دوربين مداربسته / اخبار / تجهيزات حفاظتي فرکتال سیب ♥ܓܨــ✿ـکافهـــ عاشقی‌✿ـܓܨ♥ دکتر ستایش کانال دوازدهم انسانی کانال یازدهم انسانی،کانال دهم انسانی،کانال تبلیغات درسی کامل ترین بانک اطلاعاتی تبریز Deborah تور کربلا سراب بیابان